از طایفه وداع هستم،محشور در مسیر باد
های جهان،به سمت و سویی که شاید به تو برسد،برای آخرین دیدار که ناتمام ماند، بخدا قسم هنوز هم آنجا ایستاده ام برای استحاله ی رویاها به واقعیتی که از تکلم بازمانده است.پرطمطراق و مغرور، بر استمرار خویش در عزلت اصرار میکنم در حالی که تنم آکنده نیاز است،کاش میشد با چاقو سرم را می بریدم و در مکانی نامعلوم دفن میکردم خسته ام از دیدن و فکر کردن.پی نوشت:راستی امروز تولدمه ۲۹سالم شد یکسال دیگه زنده ام،میخوام تو این یکسال به معنی واقعی تو طبیعت دقت کنم. نوشته شده در جمعه نهم اردیبهشت ۱۴۰۱ساعت 23:18 توسط ماهور| دیالکتیک تنهایی...
ما را در سایت دیالکتیک تنهایی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : fshaer205 بازدید : 164 تاريخ : جمعه 13 خرداد 1401 ساعت: 15:13